همین امشب!!!!!!!

 

فقط یک بوسه با من باش، ترانه ساز دیروزم
که من آواره ی لبهات، در اوج گریه میسوزم


فقط یک بوسه با من باش، به قدّ عمر یک لبخند
به قد عمر یک بوسه، در این مرداب بی پیوند


در این وحشت،در این تقدیر، تویی معنای ما بودن
در این غربت زده میهن، مثالِ آشنا بودن


در این دوزخ ، تمامَم را به برق چشم تو دادم
سکوتم خواهشی گنگ است، برس امشب به فریادم


در این کُنج خراب آباد، فقط یک بوسه با من باش!
مرا یک لحظه تو ما کن و کل عمر دشمن باش!


نگو : از عُمقِ چشمانت ، تو را دیدم وَ ترسیدم !
تمنای لبانت را خودم با چشم خود دیدم !


همین امشب پناهم باش، که جانم آمده بر لب
مرا گم کن در آغوشت، در آن آتش، همین امشب!


شبی مست از صدای ساز، شبی مست از شراب ناب
تو را دیدم، تو را بودم، تو را بوسیدمت در خواب


شریک راوی قصه، خیال خوب شبهایم
همین یک بوسه با من باش که من راضی به رویایم!

فروردین ـ ۸۴

رامتین

مصیبت.........!



رامتین را سخنی سخت اوفتاده با شما محرمان درگاه وبلاگی و آن همان بودی
که سخت رامتین را باخود در این چند وقت مشغول گردانیدی
که منت صاحب است و رنج دوری
که هر آن در این مخمصه گرفتار آمدی سخت بر خود اندیشه کردی
و توانستن که برگزیدی در وی نبودی و سخت در عذاب اوفتادی
که در این میانه بادمجان دور قاب چینان نیز افزون گردیدی
که دیگر رامتین را طاقت استواری از کف برفته و عنان کار زار از دست بداده
که در این دنیای فانی هر آنکس که گرگ نبودی دریده شدی و هر انکه
گرگ بودی عذاب وجدان کشیدی و
رامتین را در این چند وقت که نبودی در اسارت دل بودی
کار و بار آن را ردیف نمودی و حلقه اسارت بینداختی
شرایط سخت که از عهده رامتین برآمدی و بس
که با این همه مشکلات توان و طاقت نبشتن وبلاگ از کف
بدادی که خود از این سخت ازرده خاطر همی گردیدی
و سخت بر احوالات دنیوی نظاره گر شدی که چگونه است
که آدمی را بر دو راهی که نه بر چندین شاه ره گذاردی و طاقت وی سنجیدی
که رامتین از این امتحان سخت نتوانستی که سربلند
بیرون ایی و دیگران را فقط ازردی و بس.
غرض از این همه مغلطه که گرد اوردی همین بودی که
خربزه آب بودی و نان را باید که چسبیدی.
که گر جز این بودی رامتین را وقت دمی خوش بودی بر نبشتن
و نگاریدن و اکنون نیز انچنان بر احوالات خود سخت نگران بودی
که نگاریدن حتی این نیز به دشواری بر آمدی و هر آنچه از دل برآمدی
نگاریدی باشد که در این مدت که با یاران بسیاری آشنا گردیدی و منت
بر رامتین گذاردی و با وی دمخور شدی امتنان وافر داشتی و عزیز رامتین بودی تا ابد.
بدرود و صد درود
هر آنکس که رامتین را دعای خیری نمودی خداوندگار عرش و فرش و خداوندگار عزو جل نگاهبان
وی باشد که رامتین را در این ایام سخت بر دعای یاران نیاز اوفتاده و حاجت مند دعای خیرشما بودی .................................................................

قربان شما خوبان دلم
رامتین

شب است ...

شب است ...
خوابم نمی آید

..

هنوز هم پرم از غم
ذره ایی کم نشده
ذره ایی آرام نشده ام
من اما دیگر

آشکار نمی بارم

از نگاه ِ نگران مادر شرم دارم


..